Midnight

Nothing else Nothing

Midnight

Nothing else Nothing

زن...

نوشته دکتر شریعتی


زن عشق می کارد و کینه درو می کند...

 دیه اش نصف دیه توست و مجازات زنایش با تو برابر...
 می تواند تنها یک همسر داشته باشد و تو مختار به داشتن چهار همسرهستی ....
برای ازدواجش ــ در هر سنی ـ اجازه ولی لازم است و تو هر زمانی بخواهی به لطف قانونگذار میتوانی ازدواج کنی ...
 در محبسی به نام بکارت زندانی است و تو ...
 او کتک می خورد و تو محاکمه نمی شوی ...
 او می زاید و تو برای فرزندش نام انتخاب می کنی....
او درد می کشد و تو نگرانی که کودک دختر نباشد ....
 او بی خوابی می کشد و تو خواب حوریان بهشتی را می بینی ....
 او مادر می شود و همه جا می پرسند نام پدر ...
و هر روز او متولد میشود؛ عاشق می شود؛ مادر می شود؛ پیر می شود و میمیرد...
و قرن هاست که او؛ عشق می کارد و کینه درو می کند
 چرا که در چین و شیارهای صورت مردش به جای گذشت،
 زمان جوانی بر باد رفته اش را می بیند و در قدم های لرزان مردش؛
 گام های شتابزده جوانی برای رفتن و درد های منقطع قلب مرد؛
 سینه ای را به یاد می اورد که تهی از دل بوده و پیری مرد رفتن و فقط رفتن را در دل او زنده می کند...
و اینها همه کینه است که کاشته می شود در قلب مالامال از درد...!
و این رنج است
نظرات 2 + ارسال نظر
حسین چهارشنبه 12 خرداد‌ماه سال 1389 ساعت 10:26 ب.ظ http://www.akslar.com

سلام وبلاگ خیلی قشنگی داری لطفا به ما هم سر بزن.منتظرم

قهوه-جوش پنج‌شنبه 13 خرداد‌ماه سال 1389 ساعت 03:31 ق.ظ

روزش مبارک !

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد