شاعر ؟
چه کسی می خواهد
من و تو مانشویم
خانه اش ویران باد
من اگر ما نشویم ، تنهایم
تو اگر مانشوی
خویشتنی
از کجا که من و تو
شور یکپارچگی را در شرق
باز برپانکنیم
از کجا که من و تو
مشت رسوایان را وا نکنیم
من اگر برخیزم
تو اگربرخیزی
همه برمی خیزند
من اگر بنشینم
تو اگر بنشینی
چه کسی برخیزد؟
چه کسی با دشمن بستیزد ؟
چه کسی
پنجه در پنجه هر دشمندون
آویزد
دشتها نام تو را می گویند
کوهها شعر مرا می خوانند
کوه بایدشد و ماند
رود باید شد و رفت
دشت باید شد و خواند
در من این جلوه ی اندوهز چیست ؟
در تو این قصه ی پرهیز که چه ؟
در من این شعله ی عصیان نیاز
درتو دمسردی پاییز که چه ؟
حرف را باید زد
درد را باید گفت
سخن از مهر من وجور تو نیست
سخن از تو
متلاشی شدن دوستی است