Midnight

Nothing else Nothing

Midnight

Nothing else Nothing

به قلم سوگند...

دکتر علی شریعتی

قلم تو تم من است.
قلم تو تم ماست.
به قلم سوگند،
به خون سیاهی که از حلقومش می چکد سوگند ،
به ضجه های دردی که از سینه اش می چکد سوگند ،
که تو تم مقدسم را نمی فروشم .
به دست زورش تسلیم نمی کنم
به کیسه زرش نمی بخشم
به سر انگشت تزویر نمی سپارمش .
دستم را قلم می کنم و قلمم را از دست نمی گذارم .
چشمهایم را کور می کنم ،
گوشهایم را کر می کنم ،
پاهایم را می شکنم ،
انگشتانم را بندبند می برم ،
سینه ام را می شکافم ،
فلبم را می کشم ،
حتی زبانم را می برم و لبم را می دوزم،
اما
قلمم را به بیگانه نمی دهم.
قلم تو تم من است .
امانت روح القدس من است .                                 
ودیعه مریم پاک من است .
در وفای او اسیر قیصر نمی شوم ،
زر خرید یهود نمی شوم ،
بگذار بر قامت بلند و راستین و استوار قلمم بر صلیبم کشند.
به چهار میخم کوبند،
تا او که استوانه حیاتم بوده است صلیب مرگم گردد،
شاهد رسالتم گردد،
گواه شهادتم باشد،
تا خدا ببیند که به نامجوئی بر قلمم بالا نرفتم.
تا خلق بداند که به کامجوئی بر سفره گوشت حرامم توتمم ننشسته ام .
تا زور بداند،زر بداند و تزویر بداند که:
امانت خدا را فرعونیان نمی توان از من گرفت.
ودیعه عشق را قارونیان نمی توان از من خرید.
و یادگار رسالت را بلعمیان نمی توان از من ربود.
هر کسی را ،هر قبیله ای را توتمی ست .
توتم من ،توتم قبیله من قلم است.
قلم زبان خداست ،قلم امانت آدمست، قلم ودیعه عشق است .
هر کسی را توتمی است .
و قلم توتم ماست.

زن...

نوشته دکتر شریعتی


زن عشق می کارد و کینه درو می کند...

 دیه اش نصف دیه توست و مجازات زنایش با تو برابر...
 می تواند تنها یک همسر داشته باشد و تو مختار به داشتن چهار همسرهستی ....
برای ازدواجش ــ در هر سنی ـ اجازه ولی لازم است و تو هر زمانی بخواهی به لطف قانونگذار میتوانی ازدواج کنی ...
 در محبسی به نام بکارت زندانی است و تو ...
 او کتک می خورد و تو محاکمه نمی شوی ...
 او می زاید و تو برای فرزندش نام انتخاب می کنی....
او درد می کشد و تو نگرانی که کودک دختر نباشد ....
 او بی خوابی می کشد و تو خواب حوریان بهشتی را می بینی ....
 او مادر می شود و همه جا می پرسند نام پدر ...
و هر روز او متولد میشود؛ عاشق می شود؛ مادر می شود؛ پیر می شود و میمیرد...
و قرن هاست که او؛ عشق می کارد و کینه درو می کند
 چرا که در چین و شیارهای صورت مردش به جای گذشت،
 زمان جوانی بر باد رفته اش را می بیند و در قدم های لرزان مردش؛
 گام های شتابزده جوانی برای رفتن و درد های منقطع قلب مرد؛
 سینه ای را به یاد می اورد که تهی از دل بوده و پیری مرد رفتن و فقط رفتن را در دل او زنده می کند...
و اینها همه کینه است که کاشته می شود در قلب مالامال از درد...!
و این رنج است

عشق و دوست داشتن

نوشته دکتر شریعتی


خدایا! به هر که دوست می داری بیاموز که عشق از زندگی کردن بهتر است، و به هر که دوست تر می داری بچشان که دوست داشتن از عشق برتر است.

عشق یک جوشش کور است و پیوندی از سر نابینایی. امادوست داشتن پیوندی خودآگاه و از روی بصیرت روشن وزلال.

دوست داشتن چنان در روح غرق است و گیج و جذب زیباییهای روح که زیباییهای محسوس را به گونه های دیگرمی بیند.

عشق با دوری و نزدیکی در نوسان است، اگر دوری بطول انجامد ضعیف می شود، اگر تماس دوام یابد به ابتذال می کشد و تنها با بیم و امید و تزلزل و اضطراب "دیدار و پرهیز" زنده و نیرومند می ماند. اما دوست داشتن با این حالات ناآشناست، دنیایش دنیای دیگری است.
عشق زیباییهای دلخواه را در معشوق می آفریند و دوست داشتن زیباییهای دلخواه را در دوست میبیند، می یابد.
عشق در دریا غرق شدن است و دوست داشتن در دریا شنا کردن.
از عشق هر چه بیشتر می نوشیم سیرابتر می شویم و از دوست داشتن هر چه بیشتر، تشنه تر.

دوست داشتن "همزبانی در سرزمین بیگانه" یافتن است.

آری،... دوست داشتن از عشق برتر است و من هرگز خود را تا سطح بلندترین قله ی عشقهای بلند پایین نمی آورم

انسان ها

دکتر علی شریعتی انسان‌ها را به چهار دسته تقسیم کرده است:

١ـ آنانی که وقتی هستند، هستند و وقتی که نیستند هم نیستند.


عمده آدم‌ها حضورشان مبتنی به فیزیک است. تنها با لمس ابعاد جسمانی آنهاست که قابل فهم می‌شوند. بنابراین اینان تنها هویت جسمی دارند.

 ٢ـ آنانی که وقتی هستند، نیستند و وقتی که نیستند هم نیستند.

مردگانی متحرک در جهان. خود فروختگانی که هویت‌شان را به ازای چیزی فانی واگذاشته‌اند. بی‌شخصیت‌اند و بی‌اعتبار. هرگز به چشم نمی‌آیند. مرده و زنده‌‌شان یکی است.

 ٣ـ آنانی که وقتی هستند، هستند و وقتی که نیستند هم هستند.

آدم‌های معتبر و با شخصیت. کسانی که در بودنشان سرشار از حضورند و در نبودنشان هم تاثیرشان را می‌گذارند. کسانی که همواره به خاطر ما می‌مانند. دوستشان داریم و برایشان ارزش و احترام قائلیم.

 ٤ـ آنانی که وقتی هستند، نیستند و وقتی که نیستند هستند.


شگفت‌انگیز‌ترین آدم‌ها.

در زمان بودشان چنان قدرتمند و با شکوه‌اند که ما نمی‌توانیم حضورشان را دریابیم. اما وقتی که از پیش ما می‌روند نرم نرم آهسته آهسته درک می‌کنیم، باز می‌شناسیم، می فهمیم که آنان چه بودند. چه می‌گفتند و چه می‌خواستند. ما همیشه عاشق این آدم‌ها هستیم. هزار حرف داریم برایشان. اما وقتی در برابرشان قرار می‌گیریم قفل بر زبانمان می‌زنند. اختیار از ما سلب می‌شود. سکوت می‌کنیم و غرقه در حضور آنان مست می‌شویم و درست در زمانی که می‌روند یادمان می‌آید که چه حرف‌ها داشتیم و نگفتیم. شاید تعداد این‌ها در زندگی هر کدام از ما به تعداد انگشتان دست هم نرسد.

سوتک

دکتر علی شریعتی


نمی دانم پس از مرگم چه خواهد شد ؟

نمی خواهم بدانم کوزه گر از خاک اندامم چه خواهد ساخت
ولی بسیار مشتاقم
که از خاک گلویم سوتکی سازد
گلویم سوتکی باشد به دست کودکی گستاخ و بازیگوش
و او یکریز و پی در پی ،
دم گرم خویش را در گلویم سخت بفشارد
و خواب خفتگان خفته را اشفته تر سازد
بدین سان بشکند در من ،
سکوت مرگبارم را